11. السّوی با من اهتدی

چقدر جالب، سوره ی طه یعنی سوره ی السّوی شدن با مهدی(عج) و وقتیکه تشریف میآورند میفرمایند که آدم و نوح و سام و موسی و یوشع و عیسی و شمعون و همه و همه با من السّوی شده بودند …

تدبر در قرآن

تدبر در سوره طه – 11

در روایات می فرمایند که «أَصْحٰابُ اَلصِّرٰاطِ اَلسَّوِيِّ» ما اهل بیت(ع) هستیم. دربارة این آیه « فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحٰابُ اَلصِّرٰاطِ اَلسَّوِيِّ وَ مَنِ اِهْتَدىٰ» :

  • امام کاظم (علیه السلام) ، امام صادق (علیه السلام)- فرمودند: «الصّراط السّويّ هو القائم»
  • امام صادق (علیه السلام) – می فرمایند: «هو أمير المؤمنين عليه السّلام»
  • امام باقر (علیه السلام) – می فرمایند: عَلِيٌّ صَاحِبُ اَلصِّرَاطِ اَلسَّوِيِّ
  • امام صادق (علیه السلام) بعد از قرائت این آیه می فرمایند: وَ اَللَّهِ نَحْنُ اَلسَّبِيلُ اَلَّذِي أَمَرَكُمُ اَللَّهُ بِاتِّبَاعِهِ، وَ نَحْنُ وَ اَللَّهِ اَلصِّرَاطُ اَلْمُسْتَقِيمُ، وَ نَحْنُ وَ اَللَّهِ اَلَّذِينَ أَمَرَ اَللَّهُ بِطَاعَتِهِمْ، فَمَنْ شَاءَ فَلْيَأْخُذْ هُنَا، وَ مَنْ شَاءَ فَلْيَأْخُذْ هُنَا لاَ تَجِدُونَ وَ اَللَّهِ عَنَّا مَحِيصاً.

می‌فرمایند: الصِّراطِ السَّوِيِّ ما اهل‌بیت هستیم. حتی نمی‌فرمایند جاده‌ای به سوی ما. نمی‌فرمایند از ماست، نمی‌فرمایند ساخته ماست بلکه می‌فرمایند خودمان هستیم. آنقدر وصل بودنِ این صراط به امام(عج) شدّت و حدّت دارد که اصلا این صراط، خودشان هستند. بیاییم در خصوص این آیه تدبر در قرآن کنیم.

اصحابُ الصّراط آنقدر السّوی شده اند، آنقدر مساوی شده اند، آنقدر یک دل و یک رأی شده اند، آنقدر یکپارچه و همگام شده اند که در حدیث می فرمایند خودمان هستیم.

این نوع گویش در احادیث رایج است. بارها در کلام معصومین(ع) با این گویش مواجه می شویم که اشیاء و یا افرادی را به خودشان نسبت می دهند. هرگاه شیئی یا فردی به اوج و شدت هماهنگی و یکپارچگی با آنها برسد آنگاه به خودشان نسبت می دهند.

در نظام عالم یک شیء و یک مخلوقی خلق شده است به نامِ «ید الله». مخلوق دیگری هست به نام «روح الله». اینطور نیست که خداوند دست یا روح داشته باشد. در روایات فرموده اند که اینها مخلوقاتی از آفریده های الهی هستند و خداوند اینها را هر جایی که بخواهد به کار می گیرد.

«ید الله» یک شیئی جدای از حضرت علی(ع) است اما می فرمایند: « وَ أَنَا يَدُ اَللَّهِ »[1]. «روح» مخلوقی است عظیم و مستقل از حضرت زهرا(س) است اما در سورة قدر می فرمایند: «وَ اَلرُّوحُ رُوحُ اَلْقُدُسِ وَ هِيَ فَاطِمَةُ (عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ)». آیا تا بحال برامون سوال نشده که چرا اهل بیت(ع) بارها و بارها، اشیاء عوالمی مثل حبل الله، مثل عین الله، روح الله و چه و چه را به خودشان نسبت می دهند؟

ببینید که تدبر در قرآن ما را چگونه به پیش می برد. ببینید که خداوند ما را به چه چیزی در سورة طه دارد آشنا می کند: «السّوی شدن با من اهتدی». ای بنده های من، بیایید ابتدا یاد بگیرید و بعد شما هم با من اهتدی، السّوی شوید.

کُنج معنایی اش را در کجا خداوند مثال زده است؟ آنجائیکه می فرماید ما انسان را ابتدا خلق کردیم و سپس فَسَوّی کردیم.

آنقدر دستِ شما با شخصیت وجودتان فَسَوّی شده است که: دستِ شما، خودِ شماست. دستِ شما، مساوی با شماست. کوچکترین غیریتی و دوگانگی با شما ندارد. صد در صد با شما سینک(Syncronize) شده است. ابتدا خداوند انسان را خلق می کند و بعد اعضاء و جوارح و قوایش را به هم سینک می کند و این می شود: فَسَوّی.

به همین شکل، دستِ خدا، خودِ حضرت علی(ع) است. دستِ خداوند – یا همان یَدُ الله – مخلوقی است که خداوند او را آفریده است. خداوند خودش خواسته که دستش بصورت صد در صد تحت تصرف مولا امیر المؤمنین(ع) باشد. خودش خواسته که روحش، صد در صد – نه حتی 99 درصد – تحت تصرف حضرت زهرا(س) باشد.

تاکیداً تکرار شود: خداوند دست و روح ندارد و اینها مخلوقی از مخلوقات و جدای از خداوند هستند. همانگونه که می گوییم خانة خدا در حالیکه می دانیم خداوند در خانة کعبه سکونت ندارد.

دست من و شما اراده ای از خود ندارد. صد در صد تحت اختیار من است. جسد و شیئی است که تحت اختیار روح من قرار گرفته است. او یک جسد بیش نیست و این روح من است که آن را کنترل و به کار می گیرد. این را خداوند خلق کرد و بعد فَسَوّی کرد.

در احادیث آمده است که حضرت قائم(عج) در هنگام ظهور تشریف می آورند، به دیوار کعبه تکیه می دهند و برای 313 یاوری که آنجا جمع شده اند اینگونه خودشان را معرفی می فرمایند[2]: یا معشر الخلائق، هر کسی که می خواهد به آدم و شیث نگاه کند، پس به من بنگرد که « اَنا ذَا آدَمَ وَ شيث ». هر کسی که می خواهد به نوح و سام نگاه کند، هر کسی که می  خواهد به ابراهیم و اسماعیل، به موسی و یوشع، به عیسی و شمعون و غیره نگاه کند، پس به من بنگرد و همینطور الی آخر حدیث.

عجیب بودن تدبر در قرآن

چقدر تدبر در قرآن عجیب است. عجب چیزی خداوند دارد در این سوره به ما یاد می دهد: السّوی شدن با امام(عج). السّوی و مساوی شدن تا حدی که آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی را بشود از امام(عج) نتیجه گرفت.

عینا همین ماجرا را در حدیث معرفت به نورانیت از زبان مولا امیر المؤمنین(ع) نیز آمده است. آنجا مولا(ع) می فرمایند: وَ أَنَا الْخَضِرُ عَالِمُ مُوسَی … وَ أَنَا ذُو الْقَرْنَینِ.

موضوع این نیست که ذوالقرنین(ع) همان حضرت علی(ع) است بلکه این دو، دو نفرند. موضوع از این قرار است که ذوالقرنین را السّوی کرده اند. به حدی السّوی و مساوی شده است که می فرمایند: وَ أَنَا ذُو الْقَرْنَینِ.

مثال دم دستی اش را ما در کاروانیان کربلا داریم. امام حسین(ع) در مورد یارانشان می فرمایند:  وَ أَمرُهُمْ أَمْری وَ رَأْیُهُمْ رَأْیی – همانا حرف آنها حرف من است و رأی و نظرشان نیز همچنین. آیا این السّوی شدن در رأی و نظر و اندیشه نیست؟ آیا یک دل شدن و یک رأی شدن نیست؟

ذوالقرنین را چنین شخصیتی در نظر بگیرید. انسانی که آنقدر رشدش داده اند که رأی و نظر و أمرش، أمر مولاست. شخصیت و امیال و حال و هوایش با مولایش السّوی و مساوی شده است. فلذا مولا(ع) می فرمایند: وَ أَنَا ذُو الْقَرْنَینِ.

دقت شود که اصرار داریم بگوییم که رشدش داده اند، السّوی اش کرده اند. این مقامات بهیچ وجه با خودسازی بدست نمی آید. باید مولا خودشان بسازند. اول ما را خراب کنند و بعد خودشان بسازند. باید زهرا ساخته و مهدی ساخته شد و با خودسازی بدست نمی آید. چه بسا با خودسازی ممکن است مورد شماتت این آیه قرار بگیریم که أَ لَمْ تَرَ إِلَى اَلَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اَللّٰهُ يُزَكِّي مَنْ يَشٰاءُ … ﴿النساء، 49﴾

خداوند در قالب یک واژه، یک دنیا حرف زده است: السّوی. بندة من، راه و سلوک، مشقّت نیست. بیا و السّوی شو. از جنبة اخلاق و صفات، السّوی شو، از جنبة معارف، از جنبة ایمان و ایمانیات صحیح، از سایر جنبه ها و از همه نظر السّوی شو. اینها را تدبر در قرآن به ما میگوید.

***

مهدویون باید بسیار اهل صفا و صمیمت باشند. یکی از عالیترین میدان های تمرین برای کسب صفات و اخلاق مهدوی، خانواده است. خانواده و همسر و فرزندان یا پدر و مادر و برادر و خواهران، این میدان تمرینی است که خداوند برایمان قرار داده است. آیا در این میدان می توانیم از جنبة صفات و اخلاق با من اهتدی، السّوی شویم؟

کوچکترین دلخوری در میدان خانواده، برایمان دردسرساز و محرومیت در پی خواهد داشت. انسانی که از جنبة اخلاق و صفات با مهدی(عج)، السوی شده باشد، در اوج صفا و صمیمت است. بسیار با صفا، بسیار با محبت، بدون هیچ گونه توقع و چشم داشت. بیاییم این را در خانواده تمرین کنیم.

خداوند عالیترین میدان رشد را در دسترس ترین قرار داده است: خانواده. آنقدر برای خدا اهمیت دارد که می فرماید نیمی از دین همین جاست. خانواده، خانواده، خانواده – بسیار رشد دهنده برای ما خواهد بود.

رفتار ما در خانواده باید در اوج محبت باشد. باید شدیداً عاشقانه باشد. بی هیچ توقع و چشم داشت، نور محبت را در خانواده تزریق کنیم. این بحثش بماند که «نورِ محبت» جنسیتش زهرایی(س) است. جایی که محبت نباشد، خالی از روح زهرایی(س) است. مجال بحث نیست ولی همینقدر بدانیم که محبت، نوری ساطعه از محضر کبریاییِ خداست و از این به بعد دست من و شماست که تا چه حد این نور را در محیط خانواده جاری و ساری کنیم. جنسیت این نور، زهرایی(س) است.

جا داشت که ذیل واژة «السّوی» کمی به خانواده بپردازیم. این مهم است. خصوصا اینکه امروز دشمن بشریت نیز خانواده را هدف قرار داده است.

ایمانیات ما با معارف قرآنی هنوز السّوی نشده است. شناخت ما از عالم، خداشناسیِ ما، امام شناسیِ ما، مهدویتی که در ذهن ماست و سایر موارد فرسنگها با کلاسِ قرآن فاصله دارد. ایمانیات و خداشناسیِ ما کجا، و ایمانیات و خداشناسیِ ذوالقرنین کجا؟ ما به گردِ پای آن بزرگواران هم نمی رسیم.

بیاییم تدبر در قرآن کنیم.


استنادات

[1] ) نشانی :  البرهان في تفسير القرآن  ,  جلد۴  ,  صفحه۷۱۷  / قائل :   امام صادق (علیه السلام) ، امیرالمؤمنین (علیه السلام): وَ عَنْهُ ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ اَلدَّقَّاقُ (رَحِمَهُ اَللَّهُ) ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ اَلْكُوفِيُّ ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ اَلنَّخَعِيُّ اَلْكُوفِيُّ ، عَنْ عَمِّهِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ ، عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ، قَالَ: «إِنَّ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ: أَنَا عِلْمُ اَللَّهِ، وَ أَنَا قَلْبُ اَللَّهِ اَلْوَاعِي، وَ لِسَانُهُ اَلنَّاطِقُ، وَ عَيْنُ اَللَّهِ، وَ أَنَا جَنْبُ اَللَّهِ، وَ أَنَا يَدُ اَللَّهِ».
[2] ) قال الصادق(عليه السلام): … وَ سَيِّدُنَا اَلْقَائِمُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ مُسْنِدٌ ظَهْرَهُ إِلَى اَلْكَعْبَةِ وَ يَقُولُ: يَا مَعْشَرَ اَلْخَلاَئِقِ أَلاَ وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى آدَمَ وَ شِيثٍ، فَهَا أَنَا ذَا آدَمُ وَ شِيثٌ . أَلاَ وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى نُوحٍ وَ وَلَدِهِ سَامٍ ، فَهَا أَنَا ذَا نُوحٌ وَ سَامٌ . أَلاَ وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ، فَهَا أَنَا ذَا إِبْرَاهِيمُ وَ إِسْمَاعِيلُ. أَلاَ وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى مُوسَى وَ يُوشَعَ، فَهَا أَنَا ذَا مُوسَى وَ يُوشَعُ. أَلاَ وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى عِيسَى وَ شَمْعُونَ ، فَهَا أَنَا ذَا عِيسَى وَ شَمْعُونُ. … . /بحار الانوار.ج53.ص9/ مختصر البصائر  ,  جلد۱  ,  صفحه۴۳۳/
 
لینک این محتوا رو به بهترین دوستت هدیه کن:
SoroushEitaaBale
اگر با خطایی مواجه شدید

لطفا از صفحه اسکرین گرفته
و به پشتیبان سایت واتساپ کنید

98-9301010036+

[njwa_button id="273"]