03. پیوستگی و انسجام سوره

چینشِ آیات، بدون حساب و کتاب نیست و هر سوره ای موضوعِ خودش را دارد. اگر موضوع و درسِ سوره ای تقوی باشد آنگاه فقط و فقط سکانس های مربوط به تقوی از زندگی انبیاء بریده شده و در این سوره قفسه بندی می شوند. چرا مثلا قصة حضرت آدم(ع) در 13 سوره قفسه بندی شده است؟ هر سوره ای بر اساس موضوعش بخشی از این قصه را برداشته و مابقی را رها کرده است.

روال سخنرانی خداوندِ حکیم در قرآنِ حکیم بر اساس خط زمان نیست بلکه چینش آیات موضوعی است. مهم نیست که نزول آیات تدریجی بوده یا دفعتا بلکه – به حسب تواتر – رسول الله(ص) اصرار داشتند که آدرس هر آیه را دقیقا مشخص کنند و این حاکی از قفسه بندی آنهاست.

اگر سخنان یک سخنران یک موضوع مشخص نداشته باشد و پراکنده گویی باشد آنگاه ما دربارة عقلانیتِ آن سخنران چه نظری می دهیم؟! بر همین اساس، بی ملاحظه ترین نظریه در مورد سوره ها این است که گمان شود که کلام خداوندی در یک سوره متشتت، از هم گسیخته و پاره پاره است. این تشتت پنداری در کتابی حکیم، آن هم از «من لدن حکیمٍ خبیر» ناشی از معرفت ناقص ماست.

برچسبِ از هم گسیختگیِ موضوعی به قرآن زدن، ادعایی از سر بی اطلاعی ماست. این عمدتا توسط محققان غربی همچون ریچارد بل، گلدذیهر و غیره مطرح شده است و احتمالا بخاطر این است که انتظار دارند قرآن نیز همانند متون مقدس باشد. نظر اندیشمندان اسلامی عمدتا مبتنی بر وحدت غرض در سوره هاست[1].

در این باره بیاییم یک تمرین حل کنیم. آیه ای در قرآن هست که خداوند به حضرت آدم(ع) می فرماید: ای آدمِ عزیزم، ما با هم قول و قراری داشتیم. بیاییم ببینیم که آیا خداوند این آیه را روی حساب و کتاب قفسه بندی کرده است یا خیر؟

وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‌ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً

ای آدم عزیزم، تو به ما قول داده بودی

تو با ما عهد بسته بودی

اما نسیان کردی

و آن عزمِ باید و شایدی که ما انتظار داشتیم را در تو نیافتیم.

عهد و پیمان بر سر چه چیزی؟ عزم برای چه مأموریتی؟ چه انتظاری خداوند از آدمِ عزیزش داشت و اینقدر برایش مهم بود؟

انگار صحبت از یک کاری است. انگار پای یک مأموریت مهم در میان است که به انجام رساندنِ آن مستلزم عزم و جزمی قاطع است.

خدایِ این آیه را نگاه کنیم: یک خدایِ «عزم محور» است. یک خدای «مأموریت محور» است. بیاییم خدایِ ذهنی خودمان را کنار بگذاریم و خداشناسیِ خودمان را مبتنی بر آیات – آیه به آیه – بچینیم و – آجر به آجر – از نو بسازیم.

خدایِ این آیه به حدّی عزم محور است که اصرار دارد عالیترین شاگرد زرنگهای خودش را با عبارتِ «اولوالعزم» به زمین و زمان معرفی کند. از امروز یک جدولِ خداشناسی درست کنیم با این عنوان: خداوند چطور وجودی است؟ در اولین ردیف از این جدول بنویسیم: شدیداٌ عزم محور.

ما باید سر در بیاوریم که مفاد آن عهدنامه دربارة چه چیزی بود؟ این چه مأموریتی است که آدم(ع) باید در قبال آن عزم نشان می داد؟

روایات تقلب را به ما رسانده اند و این آیه را در چند حدیث توضیح داده اند[i]. در حدیثی از امام باقر(ع) داریم:

  • در عالم ذر ابتدا یک اعلام عمومی برای همة انسان ها بود:

طی مراسمی در عالم ذر، خداوند گوش همة انسانها را می گیرد

و می پرسد: «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ – یادتان باشد این منم که ربّ شما هستم».

آنجا همه اقرار می کنند: « قٰالُوا بَلىٰ».

  • بعد مراسم میثاق خصوصی، مخصوص انبیاء به پا شد. آزمون این گروه کمی سخت تر بود.
  •  

خداوند همة انبیاء و رسولان را به خط کرد

ثُمَّ أَخَذَ اَلْمِيثَاقَ عَلَى اَلنَّبِيِّينَ

نه فقط پرسید آیا من ربّ شما نیستم؟

فَقَالَ «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» 

بلکه محمد رسول من است و این علی(ع) امیرالمؤمنین است

وَ أَنَّ هَذَا مُحَمَّدٌ رَسُولِي وَ أَنَّ هَذَا عَلِيٌّ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ

همه گفتند: بلی

«قٰالُوا بَلىٰ» 

اینجا بود که خداوند اسمشان را در لیست انبیاء نوشت

فَثَبَتَتْ لَهُمُ اَلنُّبُوَّةُ

  • سرآخر نوبت به یک میثاق غلیظ تر می رسد که این مرحله مخصوص تکاوران ویژه و تک خالهای بشریت یعنی اولوالعزم برپا شد. آزمون این دسته یک مرحله دشوارتر از بقیه داشت.

نوبت به میثاق از اولوالعزم رسید

وَ أَخَذَ اَلْمِيثَاقَ عَلَى أُولِي اَلْعَزْمِ

همان سه مرحلة قبلی اینجا هم بود:

ربوبیت،

أَنَّنِي رَبُّكُمْ

رسالت محمدی(ص)،

وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِي

ولایت علوی(ع)

وَ عَلِيٌّ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ

اهل بیت(ع)

وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلاَةُ أَمْرِي وَ خُزَّانُ عِلْمِي عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ

اما اینجا یک مرحلة نهایی بسیار سخت در پیش پای تکاورانِ اولوالعرم نهاده شد و آن این بود که : وَ أَنَّ اَلْمَهْدِيَّ أَنْتَصِرُ بِهِ لِدِينِي وَ أُظْهِرُ بِهِ دَوْلَتِي وَ أَنْتَقِمُ بِهِ مِنْ أَعْدَائِي وَ أُعْبَدُ بِهِ طَوْعاً وَ كَرْهاً – یعنی باید پای این کار باشید که همانا مهدی(عج) کسی است که دینم را به وسیلة او یاری خواهم کرد و دولتم را بوسیلة او ظاهر خواهم کرد و از دشمنانم بوسیلة او انتقام خواهم گرفت و بوسیلة او خواسته و ناخواسته عبادت خواهم شد و شما ای تکاورانِ اولوالعزم آیا پای کار هستید – ؟!

آنها همه با عزم تمام گفتند پای کار هستیم

قَالُوا أَقْرَرْنَا يَا رَبِّ وَ شَهِدْنَا

اما آدم(ع) از همراهی و هم عزمی با آن بزرگان باز ماند و به پای آنها نرسید

وَ لَمْ يَجْحَدْ آدَمُ وَ لَمْ يُقِرَّ

اینجا بود که مقام اولوالعزمی برای این یل های عالم نوشته شد

فَثَبَتَتِ اَلْعَزِيمَةُ لِهَؤُلاَءِ اَلْخَمْسَةِ فِي اَلْمَهْدِيِّ 

ولی آدم(ع) جزو رسولان اولوالعزم قرار نگرفت

وَ لَمْ يَكُنْ لآِدَمَ عَزْمٌ عَلَى اَلْإِقْرَارِ بِهِ

اینجاست که خداوند می فرماید

وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ لَقَدْ عَهِدْنٰا إِلىٰ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» 

ای آدم عزیزم، تو به ما قول داده بودی – وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‌ آدَمَ مِنْ قَبْلُ. من تو را در زمرة تکاوران اولوالعزم در نظر گرفته بودم. یک مأموریت بزرگ در میان بود و تو با ما عهد و پیمان بسته بودی. اما فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً. ای آدمِ عزیزم، چرا نسیان کردی؟ چرا ششدانگ وجودت، عزم و جزم برای این مأموریت بزرگ نشد؟

به اولوالعزم نگاه کن. من برایشان مقام اولوالعزمی را ثبت کردم آن هم بخاطر عزمشان در قبال مهدویت – فَثَبَتَتِ اَلْعَزِيمَةُ لِهَؤُلاَءِ اَلْخَمْسَةِ فِي اَلْمَهْدِيِّ.

فَثَبَتَتِ اَلْعَزِيمَةُ لِهَؤُلاَءِ اَلْخَمْسَةِ فِي اَلْمَهْدِيِّ  یعنی که تو هم باید همة فکر و ذکرت برای مهدویت می بود. فَثَبَتَتِ اَلْعَزِيمَةُ لِهَؤُلاَءِ اَلْخَمْسَةِ فِي اَلْمَهْدِيِّ یعنی شب و روز تاختن و خسته نشدن برای برپایی ظهور.

حضرت آدم(ع) از کلاس اولوالعزمی جا ماند و اینجا بود که این آیه شکل گرفت: وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‌ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً. حال سوال این است که این آیه به کدام سوره از قرآن می خورد و ببینیم که خداوند اصرار دارد که آن را در کدام سوره قفسه بندی کند؟

بیاییم هر تصوری از خداوند داشتیم و داریم را کنار بگذاریم. تصور ما از خدایمان اینگونه باشد: همان ابتدای کار و قبل از اینکه آدمِ عزیزش را روانة سربازی کند، صدایش کرد و گفت اول باید به من قول بدهی، باید عهد و پیمان ببندی و مبادا که فراموش کنی، باید قرارداد ببندی که در قبال مأموریتت عزم داشته باشی و اصلا اولوالعزم باشی.

این آیه در سورة بقره نیامده است. چون موضوع آن سوره دربارة چیستیِ مهدویت نیست. در سایر سوره ها هم نیامده است. جایگاه این آیه در سورة طه قرار گرفته است. در آیة 115 از این سوره.

چینش آیات نظام دارد. قرار نیست هر سکانسی از زندگی آدم(ع) در این سوره بیاید. فقط و فقط سکانس هایی که به موضوع این سوره ربط داشته باشند در این سوره باید بیاید. همة سوره های دیگر نیز همینطور هستند.

ما در قرآن با یک متن شدیداً حساب شده و به شدت منظم و دقیق روبرو هستیم. این تازه مشتی از خروار بود و کمی که در سورة طه به پیش برویم آنگاه انسان از شدت نظم و حساب شدگیِ متن، حیرت کرده و بهت زده خواهد شد. نه تنها با زبان بلکه با پوست و گوشت و استخوان و با تک تک سلول های بدن اقرار می کند که این متن قطعا از جانب خدایی است که شدیداً حکیم و علیم است – من لدن حکیم خبیر.

روال خداوند در سوره های بزرگ معمولا بدین شکل است که ابتدا درس می دهد، بعد چند تمرین و مثال حل می کند. سرآخر جمع بندی و نتیجه گیری می کند. تقریبا شبیه به یک معلم ریاضی یا فیزیک: درس + تمرین + جمع بندی.

اینجا از آیة 9، مثال ها شروع می شود. آیة 9 این است:

ای طاهای عزیزم، آیا یک مثال از ماجرای موسی برایت بزنم

هَلْ أَتٰاكَ حَدِيثُ مُوسىٰ  ﴿طه‏ 9﴾

در هفت آیة ابتدایی همة درسش را می دهد.

بدنبالش مثالهای از ماجرای موسی(ع) از آیة 9 تا 98

بدنبالش یک گذرگاه  برای ورود به مثالهایی از حضرت آدم

بدنبالش مثالهایی از حضرت آدم(ع) در آیات 115 تا 122

نهایتا آیات جمع بندی …

و آخرین آیه اینکه:

چشم انتظار باشید که بزودی من اهتدی و اصحاب الصراط معلوم خواهند شد = آیة 135

پیوستگی و انسجام معنایی در یک سوره بدین معناست که خداوند 134 آیه مقدمه چینی کرده است که تا برسد به آیة 135. خداوند کلی زمینه چینی کرده است و زمینه چینی کرده است تا اینکه به آیۀ 135 رسیده است.

پاره های یک سوره نامرتبط به یکدیگر نیستند. اینطور نیست که خداوند مثلا در ابتدای این سوره بفرماید صبح، صبحانه خوردید؛ در میانۀ این سوره بفرماید بعد از ظهر هم ناهار میل کردید؛ و در پایان ناگهان و بی مقدمه بفرماید: “راستی، حواستان به آنکه هدایت شده، باشد. زمین و زمان حواسشان به او هست و حالا شما هم حواستان باشد”.

محور این سوره عبارت است یک مأموریت با عنوانِ «جهرِ القول» که برعهدة رسول الله(ص) است. یک چیزی قرار است آشکار شود و به ظهور برسد که مخفی است و چه بسا مخفی تر است. مسیر اجرای این مأموریت و این پروژه، تذکره است که راهبرد نیل به مقصود است. همة درس و همة مثالها و همه و همة آیات این سوره بر همین مدار سامان و چینش یافته است و هیچ آیه ای و هیچ نقطه و حرفی در این سوره اضافی نیست.

هیچ حرف خارج از موضوع یا بی ربطی از زبان گوینده در این سوره خارج نشده است – و البته در همة سوره های قرآن این چنین است. ما باید بپذیریم که با یک معجزة عظیم و عجیب و حیرت انگیز به نام قرآن مواجه هستیم و هر چه که بیشتر به پیش برویم بیش از پیش از عظمت این معجزه حیرت زده خواهیم شد.


مستندات:

[1] ) زرکشی در البرهان فی علوم القرآن فصل کاملی را به این مهم اختصاص داده است. متعاقبا سیوطی نیز در الاتقان همان را تایید و تقویت کرده است. از مفسران بزرگ معاصر نیز علامه طباطبایی، سید قطب، درّوزه، ثنوی، فراحی و اصلاحی نیز با اعتقاد به این اصل، تلاش در یافتن غرض اصلی سوره در تفاسیر خود داشتند.
سید قطب در مقدماتی که بر سوره ها نوشته است، از آنچه که آن را محور و تز اصلی سوره می­نامد بحث می­کند. علامه طباطبایی نیز اندیشة اصلی یک سوره را «غرض» نامگذاری کرده است. اندیشمندان اسلامی با عبارات مختلف از قبیل – غرض سوره، پیوستگی سوره، سوره به عنوان یک کلیت واحد، سوره به مثابة یک کل منسجم، تفسیر کل نگرانه، عمود سوره، تز سوره، ساختار سوره، وحدت سوره، وحدت غرض در سوره، یکپارچگی سوره و …. – از این موضوع صحبت کرده­اند.
[i] ) احادیث ذیل آیة «وَ لَقَدْ عَهِدْنٰا إِلىٰ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً»:
نشانی: الکافي , جلد۲ , صفحه۸
قائل: امام باقر (علیه السلام)، حديث قدسی – مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَكَمِ عَنْ دَاوُدَ اَلْعِجْلِيِّ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:
إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى حَيْثُ خَلَقَ اَلْخَلْقَ خَلَقَ مَاءً عَذْباً وَ مَاءً مَالِحاً أُجَاجاً فَامْتَزَجَ اَلْمَاءَانِ فَأَخَذَ طِيناً مِنْ أَدِيمِ اَلْأَرْضِ فَعَرَكَهُ عَرْكاً شَدِيداً فَقَالَ لِأَصْحَابِ اَلْيَمِينِ وَ هُمْ كَالذَّرِّ يَدِبُّونَ إِلَى اَلْجَنَّةِ بِسَلاَمٍ وَ قَالَ لِأَصْحَابِ اَلشِّمَالِ إِلَى اَلنَّارِ وَ لاَ أُبَالِي ثُمَّ قَالَ «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قٰالُوا بَلىٰ شَهِدْنٰا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ اَلْقِيٰامَةِ إِنّٰا كُنّٰا عَنْ هٰذٰا غٰافِلِينَ»  ثُمَّ أَخَذَ اَلْمِيثَاقَ عَلَى اَلنَّبِيِّينَ فَقَالَ «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» وَ أَنَّ هَذَا مُحَمَّدٌ رَسُولِي وَ أَنَّ هَذَا عَلِيٌّ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ «قٰالُوا بَلىٰ» فَثَبَتَتْ لَهُمُ اَلنُّبُوَّةُ وَ أَخَذَ اَلْمِيثَاقَ عَلَى أُولِي اَلْعَزْمِ أَنَّنِي رَبُّكُمْ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِي وَ عَلِيٌّ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلاَةُ أَمْرِي وَ خُزَّانُ عِلْمِي عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ أَنَّ اَلْمَهْدِيَّ أَنْتَصِرُ بِهِ لِدِينِي وَ أُظْهِرُ بِهِ دَوْلَتِي وَ أَنْتَقِمُ بِهِ مِنْ أَعْدَائِي وَ أُعْبَدُ بِهِ طَوْعاً وَ كَرْهاً قَالُوا أَقْرَرْنَا يَا رَبِّ وَ شَهِدْنَا وَ لَمْ يَجْحَدْ آدَمُ وَ لَمْ يُقِرَّ فَثَبَتَتِ اَلْعَزِيمَةُ لِهَؤُلاَءِ اَلْخَمْسَةِ فِي اَلْمَهْدِيِّ وَ لَمْ يَكُنْ لآِدَمَ عَزْمٌ عَلَى اَلْإِقْرَارِ بِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ لَقَدْ عَهِدْنٰا إِلىٰ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» قَالَ إِنَّمَا هُوَ فَتَرَكَ ثُمَّ أَمَرَ نَاراً فَأُجِّجَتْ فَقَالَ لِأَصْحَابِ اَلشِّمَالِ اُدْخُلُوهَا فَهَابُوهَا وَ قَالَ لِأَصْحَابِ اَلْيَمِينِ اُدْخُلُوهَا فَدَخَلُوهَا فَكَانَتْ عَلَيْهِمْ بَرْداً وَ سَلاَماً فَقَالَ أَصْحَابُ اَلشِّمَالِ يَا رَبِّ أَقِلْنَا فَقَالَ قَدْ أَقَلْتُكُمُ اِذْهَبُوا فَادْخُلُوا فَهَابُوهَا فَثَمَّ ثَبَتَتِ اَلطَّاعَةُ وَ اَلْوَلاَيَةُ وَ اَلْمَعْصِيَةُ.
امام باقر عليه السّلام فرمود، همانا خداى تبارك و تعالى چون خواست مخلوق را بيافريند، نخست آبى گوارا و آبى شور و تلخ آفريد، و آن دو آب بهم آميختند، سپس خاكى از صفحه زمين برگرفت و آن را بشدت مالش داد، آنگاه باصحاب يمين كه مانند مورچه ميجنبيدند، فرمود: با سلامت بسوى بهشت و بأصحاب شمال فرمود بسوى دوزخ و باكى هم ندارم، سپس فرمود: «مگر من پروردگار شما نيستم‌؟ گفتند: چرا گواهى دهيم، تا در روز قيامت نگويند: ما از اين بى‌خبر بوديم». سپس از پيغمبران پيمان گرفت و فرمود: مگر من پروردگار شما نيستم‌؟ و اين محمد رسول من نيست و اين على امير مؤمنان نميباشد؟ گفتند: چرا پس نبوت آنها پا بر جا شد، و از پيغمبران اولو العزم پيمان گرفت كه من پروردگار شمايم و محمد رسولم و على امير مؤمنان و اوصياء بعد از او، واليان امر من و خزانه داران علم من و اينكه مهدى كسى است كه بوسيله او دينم را نصرت دهم و دولتم را آشكار كنم و از دشمنانم انتقام گيرم و بوسيله او خواهى نخواهى عبادت شوم. گفتند: پروردگارا! اقرار كرديم و گواهى داديم، ولى آدم نه انكار كرد و نه اقرار نمود، پس مقام اولو العزمى براى آن پنج تن از جهت مهدى ثابت شد و براى آدم عزمى براى اقرار بآن يافت نشد (از اين رو از پيغمبران اولو العزم خارج گشت) اينست گفتار خداى عز و جل: «و هر آينه از پيش با آدم عهدى كرديم، او فراموش كرد و برايش تصميمى نيافتيم-116 سوره 20 – فرمود: مقصود از «نسى» در اينجا «ترك» است (زيرا فراموشى بر پيغمبران روا نيست). سپس بآتشى دستور فرمود تا بر افروخت و باصحاب شمال فرمود: بآن درآئيد، ايشان ترسيدند و باصحاب يمين فرمود: در آئيد، آنها وارد شدند، آتش بر آنها سرد و سلامت شد، آنگاه اصحاب شمال گفتند: پروردگارا! از ما درگذر و تجديد كن، فرمود: تجديد كردم، برويد و داخل شويد، باز ترسيدند. در آنجا اطاعت و ولايت و معصيت ثابت گشت.
 
نشانی: الکافي , جلد۱ , صفحه۴۱۶
قائل: امام باقر (علیه السلام) – عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَكَمِ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ:
فِي قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ لَقَدْ عَهِدْنٰا إِلىٰ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً » قَالَ عَهِدْنَا إِلَيْهِ فِي مُحَمَّدٍ وَ اَلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَتَرَكَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ عَزْمٌ أَنَّهُمْ هَكَذَا وَ إِنَّمَا سُمِّيَ أُولُو اَلْعَزْمِ أُوْلِي اَلْعَزْمِ لِأَنَّهُ عَهِدَ إِلَيْهِمْ فِي مُحَمَّدٍ وَ اَلْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ وَ اَلْمَهْدِيِّ وَ سِيرَتِهِ وَ أَجْمَعَ عَزْمُهُمْ عَلَى أَنَّ ذَلِكَ كَذَلِكَ وَ اَلْإِقْرَارِ بِهِ.
امام باقر(عليه السّلام)در تفسير قول خدا عز و جل(115 سوره طه): «و هر آينه پيش از اين با آدم سفارشى كرديم و آن را فراموش كرد و عزمی در او نديديم»فرمود: به او سفارش كرديم در بارۀ محمد(صلّى الله عليه و آله) و امامان پس از وى و آن را ترك كرد و تصميمى نداشت كه آنان چنين باشند و همانا اولو العزم را اولو العزم ناميدند براى آنكه به آنها در بارۀ محمد(صلّى الله عليه و آله) و اوصياء پس از وى و خصوص در بارۀ مهدى(عليه السّلام)و روش او سفارش داده شده و آنها تصميم يافتند كه مطلب همين است و بدان اقرار كرده‌اند.
 
نشانی: تفسير کنز الدقائق و بحر الغرائب , جلد۸ , صفحه۳۶۲
قائل: امام باقر (علیه السلام) – و في كتاب المناقب لابن شهر آشوب، عن الباقر – عليه السّلام – في قوله: «و لقد عهدنا إلى آدم من قبل كلمات في محمّد – صلّى اللّه عليه و آله – و عليّ – عليه السّلام – و فاطمة – عليها السّلام – و الحسن – عليه السّلام – و الحسين – عليه السّلام – و الأئمّة من ذرّيّتهم». كذا نزلت على محمّد – صلّى اللّه عليه و آله.
 
نشانی: تفسير الصافي , جلد۳ , صفحه۳۲۳
قائل: امام صادق (علیه السلام) – و في العلل عن الصادق عليه السلام: سمّى الإنسان إنساناً لأنّه ينسى قال اللّه لَقَدْ عَهِدْنٰا إِلىٰ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ .
لینک این محتوا رو به بهترین دوستت هدیه کن:
SoroushEitaaBale

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اگر با خطایی مواجه شدید

لطفا از صفحه اسکرین گرفته
و به پشتیبان سایت واتساپ کنید

98-9301010036+

[njwa_button id="273"]