وَ إِذْ قٰالَ رَبُّكَ لِلْمَلاٰئِكَةِ إِنِّي جٰاعِلٌ فِي اَلْأَرْضِ خَلِيفَةً، قٰالُوا أَ تَجْعَلُ فِيهٰا مَنْ يُفْسِدُ فِيهٰا وَ يَسْفِكُ اَلدِّمٰاءَ، وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ؛ قٰالَ إِنِّي أَعْلَمُ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ ﴿البقرة، 30﴾
من میخواهم در این زمین خلیفهای قرار دهم … (از جانب ربّ)
این صدای خدا بود و انگار موج جدیدی در راه بود. دوباره انسانی و نیز دوباره نسلی و آغاز تاریخی که انگار قرار است از میان دشستان خون و فساد عبور کند.
ملائک خشکشان زد و همگی از تصمیم خداوند بهت زده شدند. آنها به چشم دیده بودند که انسانهای قبلی، چه فسادی در زمین به راه انداخته بودند. حسابی سردرگم شده بودند و با خودشان گفتند:
- یعنی دوباره انسانی جدید؟!
- و باز دوباره فساد و یُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ
- آخر برای چه؟!
- ما که بهزیبایی خداوند را عبادت میکنیم،
- و «تسبیح و تقدیس» میکنیم،
پس چرا خداوند میخواهد …؟
آزمون