خدایی که ملائک نمی‌شناختند

از حدیث خلافت ملائک: …نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ وَ قَالُوا: اِجْعَلْهُ مِنَّا فَإِنَّا لاَ نُفْسِدُ فِي اَلْأَرْضِ وَ لاَ نَسْفِكُ اَلدِّمَاءَ… ملائک گفتند که در بین ما نه فاسدی هست و نه خونریزی پس آن خلیفه را از ما قرار بده …[بیشتر]

طبق آنچه در احادیث آمده، نسل نسناس ـ به جز تعدادی معدود ـ منقرض شد، اجنه و شیاطین باقی مانده از زمین طرد شدند و نهایتا ابلیس توسط ملائک دستگیر شد.

دیگر در روی زمین نه فسادی بود؛ نه خونریزی. سال‌های سال از نبرد افلاک گذشته بود و زمین پاکسازی شده بود. ابلیس ـ همان‌که دستگیر شده بود ـ آن‌قدر برای خدا نماز خوانده بود که جنسش بسیار متفاوت و هم‌نشین با ملائک شده بود.

همه‌چیز طبق روال به‌پیش می‌رفت تا اینکه آن روز بزرگ اتفاق افتاد و  صدای خدا در زمین و زمان پیچید:

  • انسانی جدید در راه است که می‌خواهم او را خلیفه قرار دهم …

ملائک آن‌چنان بهت‌زده شدند که نتوانستند نپرسند. پس پرسیدند:

  • خدایا آیا ما برایت «تسبیح و تقدیس» نمی‌کنیم؟ که می‌کنیم.
  • خدایا، مگر تو دنبال چه چیزی هستی ؟
  • مگر فقط خوب بودن کافی نیست؟
  • نه تنها خونریزی بلکه اصلا آزارمان به کسی نمی‌رسد.
  • خدایا مگر همین‌ها کافی نیست؟

اینها اوج چیزهایی بودند که در ذهن ملائک می‌گذشت و کسی چه می‌دانست که چه غوغای عظیمی در افق نگاه خداوند در پیش است؟!


لینک این محتوا رو به بهترین دوستت هدیه کن:
SoroushEitaaBale

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اگر با خطایی مواجه شدید

لطفا از صفحه اسکرین گرفته
و به پشتیبان سایت واتساپ کنید

98-9301010036+

[njwa_button id="273"]